داستانهای فکری برای کودکان ایرانی: سرآغازی برای رویکرد بومیکار فلسفی با کودکان
اشاره: آموزش فلسفه به کودکان، از جمله مباحثی است که در دهههای اخیر به طور روزافزون، در کشور ما مورد توجه قرار گرفته است. هدف از این برنامه، در حقیقت رشد عقلانیت، کمک به حقیقت یابی، رشد ارزش شناسی و ارزشگذاری، رشد اخلاق و فضایل اخلاقی و رشد همه جانبه شخصیت است. اخیراً شاهد انتشار کتاب هایی در این زمینه با عنوان "داستانهای فکری برای کودکان ایرانی" به همت دکتر رضا علی نوروزی و همکارانشان در مرکز مشاوره مهرآفرین اصفهان بودهایم که با ایشان گفتگویی را انجام دادهایم:
- لطفا ابتدا کمی درباره آموزش فلسفه یا به بیان دیگر تفکر فلسفی به کودک و اهداف آن توضیح دهید.
بچه ها طبق آموزههای دینی ما با یک خمیرمایه و سرشتی به دنیا میآیند که به آن فطرت میگوییم. یکی از این بن مایه های فطری آدمی، حقیقت جویی و کنجکاوی است. فیلسوفان هم طبق ادعایشان در پی یافتن حقیقت هستند، البته به صورت مدلل و مستدل. برخی از اندیشمندان بر این باورند که کودکان فیلسوف هستند، از جمله نیچه که اعتقادش بر این است که کودکان فیلسوف هستند، چون صادق اند، دنبال حقیقت واقعی اند و ماسک به چهره نمی زنند؛ مثل کاری که سقراط میکرد، صادق بود، دروغ نمیگفت و نمیخواست سر کسی شیره بمالد. بچهها دقیقاً اینطوری اند. اما اینکه تفکر فلسفی یا کار فلسفی با کودکان چه جوری شکل گرفت: در دانشگاه مونتکلیر فردی به نام ماتیو لیپمن در رشته فلسفه تدریس میکرد. سوالاتی از دانشجویان لیسانس و فوق لیسانس خود می پرسید که خیلی سخت نبود، اما نمیتوانستند جواب دهند. به فکر ف رو رفت که چرا این دانشجویان منطق، قدرت تجزیه و تحلیل و به تبع آن تمیز امور را و در نهایت تشخیص درست از نادرست را ندارند. لیپمن به این نتیجه رسید بچه های ویژگیهای لازم را برای فلسفیدن و تفکر فلسفی یا چون و چرا کردن و کنار هم قرار دادن مطالب و مباحث و رسیدن به نتایج صحیح دارند، لذا با خود اندیشید چرا صبر کنیم تا اینها بزرگ شوند و بعد شروع به آموزش شان بکنیم. آموزش منطق، تفکر منطقی و فلسفی را از همین کودکی شروع کنیم. لذا رویکردی را ابداع کرد به نام پی فور سی (p4c) یا فلسفه برای کودکان که نحله هایی در استرالیا، انگلستان، امریکا و کانادا هست که این رویکرد را پیگیری می کنند.
- برنامه فبک توسط افراد و موسسه های متعددی مثل پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی یا بنیاد حکمت صدرا دارد انجام می شود و پژوهش های مختلفی در این باره صورت می گیرد و فصلنامههای هم در این زمینه منتشر می کنند. تفاوت رویکرد و کار شما با آنها در چیست؟
برنامه فبک توسط بسیاری از دوستان در ایران نیز مطرح شد. به جز خود ما که از سال 82 درگیر این موضوع شدیم، آقای سعید ناجی، یحیی قائدی، خانم مهرنوش هدایتی، دکتر صفایی مقدم و سایر عزیزانی که ممکن است اسامی آنها را جا بیندازم، زحماتی کشیده اند. منتها نگاه اینها رو به سوی غرب است، یعنی آثار غربی را ترجمه کردند یا همان فضا را پیگیری کردند. ما هم در ابتدای کار همین طور عمل کردیم، اما بعد به این نتیجه رسیدیم که بچه های ما به دلیل تفاوتهای فرهنگی که دارند، هم ذهنیت و هم مسائلشان متفاوت است و با آزمایش هایی که کردیم به این نتیجه رسیدیم که داستانهای غربی جواب نمیدهد. بنابراین یک نیازسنجی کردیم، مشکلات بچه های خود را بررسی کردیم، از میراث کهن خود داستانهایی را انتخاب کردیم که با آن موضوعات همخوانی دارد، بعد از شیوه کار آنها استفاده کردیم. یعنی محتوا، هدفگذاری و نیازسنجی از خودمان و روش را از آنها گرفتیم. بعد اینها را آزمایش کردیم. در واقع کتابهای داستانهای فکری برای کودکان ایرانی چندین مرحله آزمایش شده، زوایای پنهان کار درآمده و بازسازی شده است. به بیان بهتر، یک مرحله کار گلخانه ای بود، یعنی آزمایش و بررسی طرحها، بعد هم تولید و وارد بازار شد. همکاران ما در گروه تدوین و تولید که عمدتا دانشجویان دکتری و گاهی هم پایین تر بودند و کتاب تدوین و آزمایش کردند، یک نگاهی دارند، وقتی کتاب به دست یک مربی یا پدر یا مادری می رسد، ممکن است نگاه دیگری داشته باشند. پس یک بازخوردهایی از جامعه گرفتیم و بازسازی در کتابها انجام دادیم. الآن ویرایش دوم کتابها تقریباً به بازار ارائه شده است. در ویرایش قبلی هم جلد 7 و 8 داشت وارد بازار می شد که متوجه ایرادات شدیم، لذا بازسازی کردیم. ما شش جلد اول را در یک مرحله گلخانه ای تولید و به بازار عرضه کردیم، بعد که عیوب آن را فهمیدیم، ویرایش دیگری تهیه کردیم که الآن در بازار است. بعد ما دیدیم این روش کار فلسفی با کودک که ما تولید کردیم، مربوط به کودکان 8 تا 14 سال است، یعنی کودکی که توانایی خواندن دارد البته این برای شروع خوب بود اما به نظرمان رسید در جهان واقع کمی دیر است، لذا لوح فشرده این محصول را برای کودکان 3 تا 8 ساله تهیه کردیم که تحت عنوان قصه های پدربزرگ و مادربزرگ به همراه عروسک های کاغذی – که تولید آن با همراهی و ایدهپردازی آقای رضایی که از هنرمندان و فرهنگیان اصفهان و کارگردان تئاتر هستند، انجام شده – تولید شد. اخیراً قرار است انیمیشن هایی هم در این ارتباط تولید شود. در ده جلد اول موضوعات اخلاقی و اجنماعی را مطرح کرده ایم. الآن داریم روی آموزش علوم و ریاضی کار می کنیم و آزمایش های آن را انجام می دهیم.
- به تفاوت کودکان ایرانی با کودکان سایر کشورها از نظر فرهنگ، نیازها و مسائل شان اشاره کردید. لطفا به چند نمونه از تفاوتهای عمده ای که موجب می شود داستان های غربی برای کودکان ایرانی نامناسب باشد، اشاره کنید.
در خصوص تفاوت فرهنگی ما با کشورهای دیگر و به طور اخص تمدن غرب سخن بسیار است که باید در جای خود مورد بحث قرار گیرد. همچنین تفاوت بین کودکان ما با آنها نیز بسیار زیاد است که نیاز به یک تیم خبره از رشتههای متفاوت برای تبیین دارد. اما نکتهای که ما متوجه آن شدیم مربوط به همین کار فلسفی بود. یعنی بعد از ترجمه کتاب بچههای فیلسوف کارگاههایی را در خانه کودک سازمان فرهنگی شهرداری اصفهان برگزار کردیم و طبیعتا از داستانهایی مثل "آنا" یا "آب بابا افلاطون" استفاده کردیم. بعد از مدتی متوجه شدیم بچهها مفاهیم مورد نظر را خوب درک نمی کنند یا شاید بهتر است بگوییم ارتباط با آنها برقرار نمیکنند لذا به مرور این فکر در ما شکل گرفت که مسائل کودکان ما چیست و با میراث فرهنگی خودمان میتوانیم این مسائل را حل کنیم. لذا نیازسنجی شکل گرفت. برای مثال دیدیم بچه های ما حتی گاهی بزرگترها، عجول هستند لذا از داستان کبوتر بیصبر استفاده کردیم یا مسئله مهم دوستیابی و به طور خاص دوستی دختران و پسران در جامعه ما، ما را به سوی داستان روباه و خروس کشاند. لذا ما با توجه به مشکلات موجود در جامعه داستانها را انتخاب کردیم و شروع کردیم به کار کردن با بچهها. بر اساس تجارب خود با بچهها و بازسازی داستانها و تمرینها نهایتا این مجموعه به شکل اولیه عرضه شد و در اختیار شهروندان قرار گرفت. بعدها مواردی در مطالعات تعقیبی به ما رسید به خصوص وقتی که آثار در اختیار مربیان و اولیا قرار گرفت که منجر به بازسازی و ویرایش جدید شد که الان در اختیار شهروندان گرانقدر کشور است.
- اصولاً رویکردهای مختلفی که در برنامه فبک وجود دارد، کدامند؟و به طور خاص رویکرد شما در تولید این کتاب چه بوده، آیا داستانها را فقط انتخاب کرده اید و این انتخاب بر چه اساسی بوده است؟
کار فلسفی، کار اصلی است، نه داستان نویسی. داستان آن موضوع مورد بحث و رسیدن به اشتراک در بحث را می دهد که بچه ها داستان را بخوانند و مفاهیم برایشان عینی شود، چون بچه ها هنوز توانایی درک مفاهیم انتزاعی را ندارند. به همین دلیل داستان محور قرار گرفته است. یک رویکرد این است که به طور مستقل داستانهایی را تولید کنیم که ما هم بر اساس مشکلاتی که بچه های ایران دارند، این کار را کردیم. یک رویکرد دیگر این است که در حاشیه درس هایی که بچه ها دارند، مثلاً درس ریاضی درباره مضامین خاصی با آنها بحث کرد که این رویکرد هم طرفداران خودش را دارد. اما رویکردی که بیشتر جا افتاده است، استفاده از داستان است. داستان برای بچه ها خوانده می شود، با هم بحث میکنند و تمرین هایی دارد که این مضامین برای آنها جا بیفتد. ما هم این روش را پسندیدیم. منتها یکی از وظایف تعلیم و تربیت انتقال میراث کهن جامعه به نسل بعدی است، لذا از این میراث کهن استفاده کرده و داستان ها را بازسازی کردیم. مثلاً یکی از مجموعههای موفق در حوزه داستاننویسی مجموعه "قصههای خوب برای بچههای خوب" از مهدی آذریزدی است، ولی ما با اینکه در جلد اول و نسخه اول از این مجموعه استفاده کردیم، اما بعد بر اساس مولفه هایی که در جامعه می دیدیم بازسازی خودمان را انجام دادیم تا اصل و جوهره کار فلسفی حفظ شود. برای نمونه دیدیم نشاط آفرینی، امید و اعتماد به نفس در بچه ها کم است، از طرفی این مولفه ها مورد توجه و توصیه مقام معظم رهبری در زمینه فرهنگ هم بوده است. لذا مولفه هایی را در کنار مولفه های کار فلسفی برای خودمان قرار دادیم و حتی پایان برخی از داستانها تغییر کرده. در عین اینکه داستانها را از میراث کهن گرفتیم، مدعی هستیم که روایتی که در داستانهای فکری برای کودکان ایرانی داریم، منحصر به فرد خودمان است. کما اینکه در تمرین ها هم اینطور است و نوع تمرینها منحصر به فرد خودمان است، آنها را آزمایش کردیم، روی بچه ها پیاده کردیم، بازخورد گرفتیم، تغییرات دادیم و دوباره پیاده کردیم. نمی گوییم یک کار بینقص داریم، اما مدعی هستیم یک کار بومی کم نقص داریم تحویل می دهیم.
بعداً که خواستیم داستانها را به نمایشنامه تبدیل کنیم، آنجا سناریو سازی نیاز است لذا خیلی تغییرات دادیم. داستانهای پدربزرگ یا مادربزرگ با داستانهایی که در کتابش هست، خیلی متفاوت است. برای آموزش مفاهیم ریاضی و علوم، خودمان داریم داستان می نویسیم. الآن یکی از برنامه هایمان سرودن شعر است که بچه ها بتوانند مفاهیم را با کمک شعر یاد بگیرند. شعر برای بچه ها دلنشین تر است و همراه با موسیقی هم که باشد تاثیرش بیشتر است و نسبت به داستان ارجحیت دارد. ما می خواهیم از نگاهی که رویکرد غربی دارد حتی در قالب و محتوا، گذر کنیم. در اینجا کار ما سخت تر است، چون در آنجا از داستانهای کهن الگو می گرفتیم، بالاخره یک موضوع و داستانی بود و کار ما را راحت تر می کرد، اما اینجا خودمان باید الگو را طراحی کنیم.
- منظورم از رویکردها؛ سه رویکرد عمده ای است که در این زمینه وجود دارد: 1) فلسفه برای کودکان که بنیانگذار آن ماتیو لیپمن بود. 2) فلسفه با کودکان که به گمانم گرت متیوز آغاز گر آن بود و 3) رویکردی که مخالف با روش لیپمن است، مثل رویکردی که اسکار بِرنی فیه در کتابهایش پیش می گیرد. رویکرد شما در کدام دسته قرار می گیرد و چرا رویکردهای دیگر را انتخاب نکردید؟
من با توضیحی که در سوال قبل دادم فکر کردم جواب این سوال را داده ام. دوست دارم دوستان ما را باکارهایی که کرده ایم مولف یک رویکرد بدانند. شاید خودخواهی باشه یا در اصطلاح روانشناسی ما خود شیفته شدیم؛ نمی دانم ولی من دوست دارم دوستان، رویکرد ما را رویکرد دکتر نوروزی و همکاران بدانند. البته اگه علمیتر برخورد کنیم میتوانیم بگوییم دیدگاه ما به رویکرد فیلیپ کم و ماتیو لیپمن نزدیک تر هست و از آثار فیلیپ کم الگو گرفته ایم اما هر چه از جلد اول نسخه نخست به طرف جلدهای بعدی و ویرایش دوم حرکت کردیم استقلال در مواضع بیشتر شده که این با یک مقایسه سطحی توسط یک علاقهمند به این حوزه قابل بررسی هست. لذا شما ما را به رویکرد لیپمن و کم نزدیک بدانید اما رویکرد خیلی محکم، رویکرد نوروزی و همکاران هست. این کار با توجه به فرمایشات مقام معظم رهبری در رابطه با کار فلسفی با کودک و با توجه به مولفه ها و دغدغه هایی که در حوزه فرهنگ مورد تاکید ایشان بوده است، تبیین شده است. شاید لازم باشد همین جا از همکاران تشکر کنم، به ویژه سرکار خانم عابدی، خانم درخشنده، خانم عظمتمدارفرد، خانم بدیعیان و دوستان دیگری که در روند شکلگیری این مجموعه با ما همراه بودند، به طور خاص خانم ابوالقاسمی مدیر خانه کودک شهرداری.
- مزیت روشی که شما در پیش گرفتید نسبت به روشهای دیگر چیست؟
یک مزیت این بود که داستانهایی را انتخاب کردیم که بر اساس مشکلات بچه های ایرانی بود. اما در کارهای ترجمه ای مثلاً آمده اند نام"لیدا" را تغییر داده اند به "لیلا". با تغییر یک اسم که کار، بومی نمی شود. دوم اینکه ما داستانها را آزمایش کردیم و روی بچه ها پیاده کردیم. سوم اینکه از میراث کهن خودمان استفاده کردیم و آن را انتقال دادیم. لذا بچه ها راحت تر از داستانهای غربی با آنها ارتباط برقرار می کنند. چهارم اینکه کارمان را رصد کردیم و بازخورد گرفته و بازسازی می کنیم. پنجم تولید کار در قالبهای مختلف و با قیمت مناسب است که می تواند به طور گسترده در دسترس عموم قرار گیرد.
- آیا بچه ها می توانند این کتابها را به تنهایی مطالعه کنند یا اساس فبک بر تشکیل حلقه کند و کاو است؟
آن چیزی که رسمی است، همان است که شما گفتید، یعنی یک گروه مثلاً هشت یا ده نفره تشکیل شود. اما هر پدر یا مادری می تواند با بچه خودش کار کند. من و شما هم که داریم گفتگو می کنیم یک حلقه دو نفره است، چون این ایده بر اساس کاری است که سقراط می کرد. پس یک راهش گفتگوی پدر یا مادر با بچه در خانواده است. راه دیگر تشکیل حلقه کند و کاو با حضور بچه های دیگر در مهمانی ها است. و یک راه شاید دقیقتر به لحاظ علمی حلقه کندوکاو در مدرسه یا مراکز فرهنگی آموزشی است.
- برای خانواده هایی که مایل به پرورش تفکر کودکان خود هستند، چه توصیه و راهکارهایی دارید؟ آیا صرف خواندن کتاب های فکری کفایت می کند؟
خانواده ها می توانند محصولات را بخرند و کار کنند یا در کلاسها و کارگاههای ما شرکت کنند. یک توصیه ای که می توانم بکنم درباره فضای خانه است. گاهی فضای خانه ها خلاقیت کُش و تفکر کُش است. فضای خانه طوری باشدکه احترام به بچه ها بگذارید، اجازه بدهید حرفشان را بزنند، آنها را تحمل کنید، برخورد قهری با بچه ها نداشته باشید، عزت نفس و اعتماد به نفس بچه ها را از بین نبرید. وقتی بچه ای عزت نفس و اعتماد به نفس ندارد که نمی توانیم درباره تفکرش با هم صحبت کنیم. اگر می خواهند فکر بچه ها رشد کند، باید فضای خانه را امن و آرام نگه دارند.
- برنامه های فبک ویژگیهای خاصی دارند. مثلاً داستانهای فبک باید عنصر تحریک یادگیری، حدیث نفس (گفتگو با خود) و ... را داشته باشد. این عناصر در داستانهای شما چقدر حضور دارد؟
مولفه هایی که شما می گویید معمولاً در داستانها هست. مثلاً وقتی شما یک فیلم را می بینید، ناخود آگاه، قهرمان های مثبت و منفی فیلم، شما را تحت تاثیر قرار می دهند. بچه ها هم که قدرت همراهی بالایی دارند. وقتی داستانی را می خوانند خودشان را جای شخصیت های داستان می گذارند. آن مولفه هایی که شما گفتید در این داستانها هست. ما بیشتر نگاهمان این بود که در فضای جامعه ما چه مسائلی هست که داستانهای ما باید روی آنها کار کند. مولفه های اصلی کار فلسفی مثل بحث های فلسفی، روش پرسشگری و غیره در طراحی کار تعبیه شده و هست. آن چیزی که ما در انتخاب داستانهایمان اولویت دادیم، مسائلی بود که در خانواده و جامعه ایرانی وجود دارد. مثلاً بچه های ایرانی دروغ می گویند، معمولاً تکرو هستند و با هم همکاری نمی کنند، لذا بر اساس این مسائل و چالش های پیش رو داستانها را انتخاب کردیم. آن مولفه هایی که دغدغه شماست در هر داستانی وجود دارد و در فرایند تدوین کار فبک هم رعایت شده است.
- آیا در حال حاضر پروژه های دیگری نیز در دست پژوهش یا تولید دارید؟
در زمینه فبک، یکی طرح مفاهیم علوم و ریاضی در قالب داستان است، سیدی قصه های پدربزرگ و مادربزرگ که شماره یک تولید شده و بقیه در دست تولید است و دیگری هم انیمیشن های داستانهای فکری است که در دستور کار داریم.
- اگر صحبت پایانی دارید بفرمایید.
آرزو می کنیم کارهای ما به بهسازی و نوسازی فضای جامعه کمک کند و بچه های ما به سمت و سویی بروند که نسل بعدی ما خلاق تر از این باشد و بتواند بار مشکلات خود و خانواده و جامعه را به دوش بکشد و ایرانی داشته باشیم که در جهان بدرخشد.
- ممنون که وقت خود را در اختیار ما قرار دادید.
----------------------------------------------------------------------
لینک انتشار مطلب در اصفهان بیدار: اینجا
داستان های فکری برای کودکان ایرانی....
به نظرم تفکر و فکر پروری، نیاز به زمینه و بستر سازی دارد. فضاهای آموزشی متناقض و سرکوب کننده آن در دوره های بعدی رشد کودکان، و مخصوصاً زمانی که می خواهد هویت یابی کند، آسیب زننده است.
اگر کودکان را متفکر می خواهیم، آیا این متفکر بودن را فقط در بعضی زمینه ها و بعضی مفاهیم خلاصه می کنیم؟!
آیا والدین، نحوه برخورد با کودکی که متفکر بار می آورند را آموخته اند؟ و در برابر سوال ها و تجزیه تحلیل هایش، در برابر به چالش کشیدن باورها و رفتارها و....، بردبار، منعطف و راهنما هستند؟
شاید باید به این مسائل هم بیشتر و دقیقتر توجه شود تا نتیجه بخش تر باشد.
ممنون...