پیش داوری
می گویند ادیسون برای استخدام افراد متخصص در آزمایشگاهش قبل از هر نوع مصاحبه علمی، ابتدا آنها را به ناهار در یک رستوران دعوت میکرد. هنگامی که سوپ را می آوردند او به آنها توجه می کرد و افرادی را انتخاب می کرد که پیش از چشیدن سوپ به آن نمک نمی زدند! سپس از آنها سوالات علمی و فنی مورد نظرش را می پرسید و تواناییهای علمی آنها را به طور جدی مورد بررسی قرار می داد. از نظر ادیسون افرادی که پیش از چشیدن سوپ به آن نمک می زدند، برای کار با او مناسب نبودند. چون وی معتقد بود اینگونه افراد در برخورد با پدیده ها و چالشها، با نوعی پیش داوری برخورد خواهند کرد. آنها درباره آنچه ممکن و غیر ممکن است، مفروضات و قید و بندهای زیادی در ذهن خود دارند[1].
صرف نظر از درستی یا نادرستی این حکایت، موضوع پیش داوری و اجتناب از آن، تأمل و تلاش فراوانی را می طلبد. پیش داوری یعنی پیش از مواجهه مستقیم و تجربه چیزی نسبت به آن قضاوت کرده و رأی و حکم صادر کنیم. از این رو پیش داوری، داوری و قضاوت ذهنی – و نه عینی- درباره چیزی است که می تواند حالتی سوگیرانه پیدا کند.
بی شک اگر در زندگی خود و اطرافیانمان تأمل کنیم، موارد متعددی از پیش داوری را می یابیم. چه بسیار قضاوتهای عجولانه ای که در عرصه تفکر راه را بر شناخت حقایق می بندند، یا در عرصه روابط انسانی، دوستیها را خدشه دار کرده و اعتماد افراد را نسبت به هم کمرنگ می سازند. به گفته سقراط «زندگی نیازموده ارزش زیستن ندارد»، حال چگونه درباره آنچه نیازموده ایم و دلایل و شواهد کافی نداریم، به قطع و یقین حکم می دهیم؟! این پیش داوریها چگونه شکل یافته اند، ریشه آنها چیست و چگونه قابل درمان اند؟
به نظر می رسد یکی از علل بیماری ذهنیِ پیش داوری این است که در مورد مفاهیم مختلف، قالبهایی در ذهن ما ایجاد شده اند که بر اساس معیارهای درست و واقعی شکل نگرفته اند؛ نمونه های مثالی (یا تیپیک) نادرستی که بر مبنای معیارهای سطحی و غیراصولی که نماینده و معرف واقعی آن مفهوم نیستند، شکل گرفته اند. در نتیجه، این معیارهای نادرست موجب می شوند که در شناخت مصادیق دچار خطا و پیش داوری شویم. به طور مثال شناختن و قضاوت در مورد مذهبی بودن یا نبودن آدمها از روی ظاهر آنها، در حالی که ایمان و تقوا ملاکهای بنیادی تری دارند و از سوی دیگر میزان پایبندی به مذهب یک امر صفر و یکی نیست، بلکه بر اساس همان معیارها شدت و ضعف دارد.
علت دیگر شاید تعمیم شتابزده باشد که البته با علت پیشین هم بی ارتباط نیست. در اینجا حتی با فرض اینکه معیارهای درستی در اختیار داریم، اما عادت کرده ایم که در مواجهه با یک امر جدید بر اساس مشاهده یکی دو معیار در مورد آن قضاوت کنیم و آن را مصداقی از یک مفهوم یا امر کلی تری بدانیم. مثلا وقتی دو نفر با هم در گوشی صحبت می کنند و احیاناً اسم خودم را هم در میان صحبتشان می شنوم، نتیجه بگیرم که آنها دارند پشت سر من غیبت می کنند یا زیرآب مرا می زنند!
یک شیوه تمرینی برای پیشگیری از پیش داوری می تواند به کارگیری فن «بارش مغزی» یا «فوران ایده ها» باشد که شرط انجام آن عدم قضاوت درباره ایده هاست.
شیوه آموزش و تربیت ما علت زیرین این بیماری ذهنی است. از این رو راه درمان آن هم با شناخت و تربیت درست، مراقبت و تمرین مداوم است؛ اینکه تلاش کنیم تا در شناخت امور مختلف به معیارهای درست و واقعی دست یابیم، همواره فرایند اندیشیدن خودمان را بازبینی و ارزیابی کنیم و پیش از شناخت و تجربه کافی قضاوت نکنیم. قرآن کریم می فرماید: «از بسیاری از ظن و گمانها بپرهیزید که بعضی از گمانها، گناه است» (12/ حجرات). یک ضرب المثل انگلیسی هم می گوید: You can’t judge a book by it’s cover!