راه شکست جمهوری اسلامی
اشاره: آنچه خواهید خواند بخشی از مصاحبهی تلویزیونی استاد شهید مطهری است که دربارهی "اسلامیت و جمهوریت" در جمهوری اسلامی؛ در فروردین 1358 انجام شده است. آنچه در این مصاحبه نیازمند تامل جدی است تاکید ایشان بر آزادی اندیشه و مجال دادن به ابراز عقاید متفاوت و حتی مخالف است. از نظر ایشان وجود فضای گفتگو، آزاد اندیشی و تضارب آراء تضمین کننده بقای جمهوری اسلامی (و هرگونه دیدگاه، مکتب و نظام) است.
... همانطوری که رهبر و امام ما مکرر گفتهاند در حکومت اسلامی احزاب آزادند، هر حزبی اگر عقیدهی غیر اسلامی هم دارد، آزاد است. اما ما اجازهی توطئه و فریبکاری نمیدهیم.
احزاب و افراد در حدی که عقیدهی خودشان را صریحاً میگویند و با منطق خود به جنگ منطق ما میآیند، آنها را میپذیریم. اما اگر بخواهند در زیر لوای اسلام افکار و عقاید خودشان را بگویند ما حق داریم که از اسلام خودمان دفاع کنیم و بگوییم اسلام چنین چیزی نمیگوید. حق داریم بگوییم به نام اسلام این کار را نکنید.
چنین آزادی بحث و گفتگویی را گمان نمیکنم در جایی دیگر نظیری بتوان برایش پیدا کرد. شما کی در تاریخ عالم دیدهاید که در مملکتی که همهی مردمش احساسات مذهبی دارند به غیر مذهبیها آن اندازه آزادی بدهند که بیایند در مسجد پیامبر یا در مکه بنشینند و حرف خودشان را آنطور که دلشان میخواهد بزنند؛ خدا را انکار کنند، منکر پیامبری پیامبر شوند، نماز و حج را رد کنند و بگویند ما اینها را قبول نداریم، اما معتقدان مذهب با نهایت احترم با آنها برخورد کنند.
در تاریخ اسلام از این نمونههای درخشان فراوان میبینیم. و به دلیل همین آزادیها بود که اسلام توانست باقی بماند. اگر در صدر اسلام در جواب کسی که میآمد و میگفت من خدا را قبول ندارم، میگفتند بزنید و بکشید، امروز دیگر اسلامی وجود نداشت. اسلام به این دلیل باقی مانده که با شجاعت و با صراحت با افکار مختلف مواجه شده است.
اینچنین بوده که اسلام توانسته است باقی بماند. شما فکر میکنید درطول تاریخ اسلام، حرفها و ایرادات مادیین را چه کسی منعکس کرده و نگاه داشته است؟ خود مادیین؟ نه بروید مطالعه کنید ببینید که حرفهای مادیین را فقط علمای مذهبی نگاه داشتهاند و علمای مذهبی نیز با آنها به مباحثه برخاستهاند و بعد آن افکار را در کتابهای خودشان ضبط کردهاند.
تمام این حرفها به خاطر ورود در کتاب علمای مذهبی تا به زمان ما باقی مانده است و الا آثار خود آنها اغلب از بین رفته و یا در دسترس نیست. شما به عنوان نمونه، احتجاجات طبرسی و یا احتجاجات بحار را ببینید که تا چه اندازه ایرادات و ادعاهای این گروه را در خود منعکس کردهاند. در آینده هم اسلام، فقط و فقط با مواجههی صریح و شجاعانه با عقاید و افکار مختلف است که میتواند به حیات خود ادامه دهد.
من به جوانان و طرفداران اسلام هشدار میدهم که خیال نکنند راه حفظ معتقدات اسلامی، جلوگیری از ابراز عقیدهی دیگران است. از اسلام فقط با یک نیرو میشود پاسداری کرد و آن علم است و آزادی دادن به افکار مخالف و مواجههی صریح و روشن با آنها. برگردیم به مطلب آزادی تفکر که همانطوری که عرض کردم با آزادی انعقاد فکر نباید اشتباه شود. هر مکتبی که به ایدئولوژی خود ایمان و اعتقاد و اعتماد داشته باشد، ناچار باید طرفدار آزادی اندیشه و آزادی تفکر باشد.
و به عکس هر مکتبی که ایمان و اعتمادی به خود ندارد جلوی آزادی اندیشه و آزادی تفکر را میگیرد. اینگونه مکاتب ناچارند مردم را در یک محدودهی خاص فکری نگه دارند و از رشد افکارشان جلوگیری کنند. این همان وضعی است که ما امروز در کشورهای کمونیستی میبینیم. در این کشورها، به دلیل وحشتی که از آسیبپذیر بودن ایدئولوژی رسمی وجود دارد، حتی رادیوها طوری ساخته میشود که مردم نتوانند صدای کشورهای دیگر را بشنوند و در نتیجه یک بعدی و قالبی، آنچنانکه زمامداران میخواهند، بار بیایند.
دو یا سه روز پیش با چند جوان مارکسیست صحبت میکردم. میگفتند آقا به نظر شما این شعر که میگویند «اتحاد، مبارزه، آزادی» چه عیب دارد؟
گفتم هیچ عیب ندارد. گفتند پس این شعار، شعار مشترک هر دویمان باشد. پرسیدم شما که میگویید اتحاد، مبارزه آیا در مبارزه میگویید مبارزه با چه کسی؟ آیا جز این است وقتی که میگویید مبارزه، منظورتان مبارزه با رژیم و گذشته از آن با مذهب است؟
آیا جز این است که شما شعارتان را طوری در زیر لفافه و با یک عبارت مبهم مطرح میکنید که مردم را، یعنی آنهایی که طرفدار مذهب هستند، بتوانید زیر این لوا جمع کنید و بعد به تدریج آنها را اغفال کنید؟ من حاضرم این شعار را بگویم ولی از اول صریح اعلام میکنم که منظور من از مبارزه، مبارزه علیه امپریالیزم و کمونیزم است.
این را صریح میگویم و از هیچکسی هم باکی ندارم. بیاییم حرفهایمان را صریح بزنیم. شما که به آیتالله خمینی اعتقاد ندارید و وقتی که با هم مینشینید، میگویید ما تا فلان مرحله با این مرد هستیم و بعد اینچنین با او مبارزه میکنیم، چرا عکس او را در تظاهرات خودتان بلند میکنید؟ چرا دروغ میگویید؟ او میگوید جمهوری اسلامی و حرفش را صریح میزند. شما هم حرف خودتان را بزنید.
آزادی ابرازعقیده یعنی اینکه فکر خودتان را، یعنی آنچه را واقعاً به آن معتقد هستید بگویید، حال آنکه شما میخواهید به نام آزادی عقیده دروغ بگویید. آنکه شما به او اعتقاد دارید لنین است. بسیار خوب، پس عکس لنین را هم بیاورید. ولی من میپرسم چرا عکس پیشوای ما را میآورید؟
وقتی عکس امام را میآورید در واقع میخواهید به مردم بگویید ما راهی را میرویم که این رهبر میرود، در صورتی که شما میخواهید به راه دیگری بروید. دروغ گفتن برای چه؟ اغفال چرا؟
و آزادی فکر را با آزادی اغفال و آزادی منافقگری و آزادی توطئه کردن که نباید اشتباه بکنیم. همانطور که ما صریح و رک و پوست کنده داریم با شما حرف میزنیم و میگوییم آقا! رژیم حکومت ایدهال ما غیر از حکومت ایدهال شماست؛ رژیم اقتصادی ایدهال آیندهی ما غیر از رژیم اقتصادی مطلوب شماست؛ نظام اعتقادی و فکری ما، جهان بینی ما، غیر از نظام اعتقادی و فکری و جهانبینی شماست.
شما نیز سخن خود را به صراحت بگویید. ما حرفها را صریح و رک میگوییم تا هر کس که میخواهد از این راه برود و هر که نمیخواهد از راه دیگر.
شما چرا حرف خودتان را رک و پوست کنده نمیزنید؟ چرا میگویید بیاییم از آزادی شعار واحدی بسازیم؟ حال آنکه شما در درجهی اول از کلمهی آزادی، آزادی از مذهب را قصد میکنید و ما آزادی از هر نوع اختناقی که یکی از آنها اختناق کمونیستی است. پس آزادی که شما میخواهید با آزادی مطلوب ما تفاوت دارد.
من به همهی این دوستان غیر مسلمان اعلام میکنم: از نظر اسلام تفکر آزاد است. شما هر جور که میخواهید بیندیشید. بیندیشید. هر جور میخواهی عقیدهی خودتان را ابراز کنید ـ به شرطی که فکر واقعی خودتان باشد ـ ابراز کنید. هر طور که میخواهید بنویسید.، بنویسید. هیچ کس ممانعتی نخواهد کرد.
از آنجا که ماهیت این انقلاب عدالتخواهانه بوده است، وظیفه حتمی همگی ما این است که به آزادیها به معنای واقعی کلمه احترام بگذاریم، زیرا اگر بنا بشود حکومت جمهوری اسلامی، زمینهی اختناق را به وجود بیاورد قطعاً شکست خواهد خورد. البته آزادی غیر از هرج و مرج است و منظور ما، آزادی به معنای معقول آن است.
هر کس میباید فکر و بیان و قلمش آزاد باشد و تنها در چنین صورتی است که انقلاب اسلامی ما، راه صحیح پیروزی را ادامه خواهد داد. اتفاقاً تجربههای گذشته نشان داده است که هر وقت جامعه از یک نوع آزادی فکری ـ ولو از روی سوءنیت ـ برخودار بوده است. این امر به ضرر اسلام تمام نشده بلکه در نهایت به سود اسلام بوده است.
اگر در جامعهی ما محیط آزاد برخورد آراء و عقاید به وجود بیاید به طوری که صاحبان افکار مختلف بتوانند حرفهایشان را مطرح کنند و ما هم در مقابل، آراء و نظریات خودمان را مطرح کنیم، تنها در چنین زمینهی سالمی خواهد بود که اسلام هر چه بیشتر رشد میکند.
اینجا بیمناسبت نیست که خاطرهای برایتان تعریف کنم. چند سال پیش در دانشکدهی الهیات، یکی از استادها که ماتریالیست بود، به طور مرتب سر کلاسها، تبلیغات ماتریالیستی و ضد اسلامی میکرد. دانشجویان به این عمل اعتراض کردند و کمکم نوعی تشنج در دانشکده ایجاد شد.
من نامهای به طور رسمی به دانشکده نوشتم که عین این نامه را در حال حاضر در اختیار دارم و توضیح دادم که به عقیدهی من لازم است در همین جا که دانشکدهی الهیات است، یک کرسی ماتریالیسم دیالکتیک تاسیس بشود و استادی هم که وارد در این مسائل باشد و به ماتریالیسم دیالکتیک معتقد باشد، تدریس این درس را عهدهدار شود. این طریق صحیح برخورد با مساله است و من با آن موافقم، اما اینکه فردی پنهانی و به صورت اغوا و اغفال، بخواهد دانشجـویان ساده و کم مطالعه را تحت تاثیر قرار دهد و برایشان تبلیغ کند، این قابل قبول نیست.
بعد من به همان شخص هم چند بار پیشنهاد کردم که شما به عوض آنکه حرفهایت را با چند دانشجوی بی اطلاع درمیان بگذاری، آنها را با من در میان بگذار و اگر هم مایل باشی میتوانیم این کار را در حضور دانشجویان انجام دهیم و حتی اگر لازم باشد جمعیت بیشتری حضور داشته باشند، میشود از اساتید و دانشجویان دانشگاهها دعوت کرد و در یک مجمع عمومی چندهزار نفری ما دو نفر حرفهایمان را مطرح میکنیم و به اصطلاح نوعی مناظره داشته باشیم.
حتی به او گفتم با اینکه من حاضر نیستم به هیچ قیمتی در رادیو صحبت کنم و یا در تلویزیون ظاهر شوم؛ ولی برای این کار حاضرم در رادیو یا تلویزیون با شما مناظره کنم. و به اعتقاد من تنها طریق درست برخورد با افکار مخالف همین است. والا اگر جلوی فکر را بخواهیم بگیریم، اسلام و جمهوری اسلامی را شکست دادهایم. اما البته همانطور که توضیح دادم برخورد عقاید غیر از اغوا و اغفال است. اغوا و اغفال یعنی کاری توام با دروغ، توام با تبلیغات نادرست انجام دادن.
------------------------------------
منبع: سایت تبیان، لینک http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=126317