یادداشت های یک دانش جو

برای ساختن باورهایی استوارتر و ریشه دارتر

یادداشت های یک دانش جو

برای ساختن باورهایی استوارتر و ریشه دارتر

یادداشت های یک دانش جو

نوشتن برایم همچون مشق اندیشیدن است. می نویسم پس هستم!

دنبال کنندگان ۷ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

معماری اندیشه

يكشنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۴، ۰۴:۲۸ ب.ظ

(سخنی در تمایز اندیشه و اندیشیدن و معرفی جایگاه سنجشگرانه اندیشی)

structureساختمانی را در نظر بگیرید که از مصالح و مواد مرغوب و باکیفیت ساخته شده اما معماری مناسب و مستحکمی ندارد؛ و ساختمان دیگری که دارای مصالح بی کیفیت اما معماری مناسب است. کدام یک از این دو را برای زندگی ترجیح می دهید؟

ممکن است بگویید: هیچکدام! هیچ یک از این خانه ها مقاومت و استحکام لازم را ندارد؛ یکی از لحاظ مصالح و دیگری از لحاظ معماری و مهندسی.

حق با شماست! همین مطلب را می توان درباره اندیشه و ذهن آدمی گفت. همه ما باورها و اندیشه هایی داریم که آنها را به شیوه های گوناگون کسب کرده ایم. «اندیشه ها» و اطلاعات دریافتی همچون مصالح و مواد خامی هستند که در فرایند «اندیشیدن» روزانه ما به کار می روند و می توانند منجر به تولید اندیشه ها و اطلاعاتی جدید شوند.

اندیشه ها و نظریات گوناگون «فرآورده» اند و اندیشیدن «فرایندی» که بر روی آنها انجام می شود و به بیان دیگر نحوه «چیدمان» و «معماری» اندیشه ها را نشان می دهد. این نکته به ظاهر ساده را از آن رو تاکید می کنم که گاه برخی به تفاوت میان جایگاه این دو توجه ندارند یا اهمیت چندانی برای اندیشیدن قائل نیستند. تفاوت این دو، تفاوت ماهی با ماهیگیری است، تفاوت دانش با مهارت، شیوه ها یا روشهاست. اما توجه به این نکته از چه رو اهمیت دارد؟

پیش از هر گونه توضیحی، درباره داستان زیر تأمل کنید:

مردی مسلمان همسایه ای کافر داشت و هر روز و شب او را نفرین می کرد: خدایا! جان این همسایه کافر مرا بگیر و مرگش را نزدیک کن! مدتی گذشت و آن مرد مسلمان بیمار شد و دیگر نتوانست غذا درست کند. ولی هر بار فردی غذای او را به در خانه اش می آورد. مرد مسلمان سر نماز می گفت: خدایا! سپاس که بنده ات را فراموش نکردی و لعنت بر آن کافر خدانشناس!

تا اینکه یک روز موقعی که می خواست برای برداشتن غذا برود، متوجه شد این همسایه کافر اوست که برایش غذا می آورد. از آن شب به بعد مرد مسلمان چنین دعا می کرد: خدایا! سپاس که این مرد کافر را وسیله ای قرار دادی تا برای من غذا بیاورد. من اکنون حکمت تو را فهمیدم که چرا جانش را نگرفتی...!

این داستان نشان می دهد که اهمیت این امر در شیوه مواجهه با اطلاعات، نظریات و دیدگاه های گوناگون و کشف خطاهای فکری است (که پیشتر در یادداشتی درباره آن سخن گفته ام: اینجا). روشن است که در این داستان هر چقدر هم که آن مرد با واقعیات جدید روبرو شود، به علت دستگاه فکری مخدوش خود، نتیجه ای که می گیرد باز هم با واقعیت فاصله خواهد داشت و این موضوع ارتباطی با دین و مذهب، اخلاق، طبقه اجتماعی-اقتصادی، تحصیلات و ... ندارد. واقعیت این است که در جامعه و نظام آموزشی فعلی ما به ترویج اندیشه ها بیش از شیوه اندیشیدن اهمیت داده می شود. این در حالی است که اگر در یک سیستم، فرایند (اندیشیدن) معیوب باشد، هرچند مواد باکیفیت و درجه یک (آگاهی ها و اندیشه های صادق و ناب) در اختیار آن قرار گیرد، خروجی یا فرآورده سیستم همواره ناسالم و نامطلوب خواهد بود؛ و این چرخه معیوب همچنان تکرار می شود و اینگونه تا ثریا می رود دیوار کج!

 برای مثال درباره جنگ نرم و خطرات آن، فراوان شنیده ایم. می توان جنگ نرم را میدان «رویارویی و مقابله اندیشه ها» دانست. سلاح ما در این رویارویی، توانایی و مهارت تجزیه و تحلیل، کشف پیش فرضها، ارزشیابی، توجه به پیامدها و در یک کلام مهارت «سنجشگرانه اندیشی (تفکر نقادانه)» است. «سنجشگرانه اندیشی» توانایی تأمل و تفکر درباره چگونه اندیشیدن خود یا به بیان دیگر «اندیشیدن به اندیشیدن» است. ما نیازمند آنیم که روش ارزیابی و راستی آزمایی هر نوع اندیشه ای را بدانیم. بدون این مهارت، خطر نتیجه گیری ها و باورهای نادرست، جزم و جمود، تعصب، پیش داوری، زود باوری، سطحی اندیشی، بی مدارایی، گسترش خرافات و در نهایت دوری از حقیقت وجود خواهد داشت.

همچنین درباره ضرورت شکل گیری کرسی های آزاداندیشی و نظریه پردازی فراوان سخن گفته اند، اما غالبا از این نکته مهم غفلت شده است که پیش نیاز و اولین گام بنیادین برای تشکیل چنین کرسی هایی، فراهم آوردن زیرساختها و بسترهای مربوط به آن یعنی دانستن شیوه های گفتگو، نقد و ارزیابی است. واقعیت این است که ضوابط و استانداردهای سنجشگرانه اندیشی حتی در میان اساتید دانشگاه -در نوشته ها و مقالات شان- رعایت نمی شود. در نظام آموزشی ما سنجشگرانه اندیشی جایگاهی ندارد در حالی که در برخی کشورها جزئی از برنامه درسی است. از این رو لازمه گسترش تعقل و آزاد اندیشی، گسترش مهارت و فرهنگ گفتگو و ارزیابی روشمند است؛ ابتدا لازم است مهارت شنا کردن را بیاموزیم و بدانیم چگونه کشتی را هدایت کنیم، آنگاه وارد دریای نظریات شویم. در غیر این صورت هر یک از نظریات به صاحبان، طرفداران و مشتریان اش محدود و آزاد اندیشی واقعی در حد آرزویی دست نایافتنی باقی خواهد ماند، ضمن آنکه آفات و خطرات بیان شده را نیز به دنبال خواهد داشت.

علاوه بر نقد روشمند اندیشه ها، دفاع منطقی و روشمند از آنها نیز اهمیت دارد. دفاع از یک دیدگاه به شیوه ای نادرست و نسنجیده به مراتب خطری بیش از دفاع نکردن دارد. در سنت دینی ما همواره به این موارد توجه نموده اند و نمونه بارز و برجسته آن امام صادق علیه السلام است. ایشان به پرورش و تربیت شاگردانی همچون هشام بن حکم و مومن الطاق همت گماشتند که در امر تبلیغ دین و مناظره هایی که داشتند از «حق» به «شیوه ای حق» دفاع می کردند.

جان کلام آنکه آموزش و ترویج شیوه ها و روشهای صحیح اندیشیدن بستر و زمینه ساز دست یابی به اندیشه های صحیح و متعالی است و رشد و شکوفایی جامعه انسانی در تمام ابعاد آن در گرو داشتن انسان هایی خردورز و آگاه به شیوه های «عقلانی زیستن» است.

نظرات (۲)

۲۷ مرداد ۹۴ ، ۰۷:۵۶ الهه رضایی
سلام،
ممنون از مطلب زیبا و نگارش زیباترش.
به یاد گفته ی شهید مطهری افتادم:
من ستایشگر معلمی هستم که اندیشیدن را بیاموزد نه اندیشه ها را.
کامیاب باشی.
پاسخ:
سلام خانم دکتر
نظر لطف شماست.
اینشتین نیز جمله ای دارد به این مضمون که "یادگیری واقعیات برای فرد خیلی مهم نیست. به این منظور واقعا نیازی به کالج ندارد و می تواند از کتابها بیاموزد. ارزش آموزش به یادگیری واقعیات فراوان نیست، بلکه به ورزیده ساختن ذهن است برای اندیشیدن به چیزی که نمی توان از کتابها یاد گرفت".
 
It is not so very important for a person to learn facts. For that he does not really need a college. He can learn them from books. The value of an education in a liberal arts college is not the learning of many facts, but the training of the mind to think something that cannot be learned from textbooks
Philipp Frank; Einstein: His Life and Times

با سلام
متن خوب است و با کلیت ایده موافقم
در جایی گفته اید: "ابتدا لازم است مهارت شنا کردن را بیاموزیم و بدانیم چگونه کشتی را هدایت کنیم، آنگاه وارد دریای نظریات شویم".
با این ایده موافق نیستم. نمی توان برای فراگیری نحوه ی اندیشیدن و محتوایی که به آن می اندیشیم ترتیبی در نظر گرفت. به این دلیل که روش اندیشیدن، خود، مبتنی بر نوعی از اندیشیدن است. به نظر می رسد باید این دو توامان پیگیری شوند.

پاسخ:
سلام
ممنون از ابراز نظر شما
هدف من از این نوشته تاکید بر اهمیت یادگیری دانش معطوف به روش (در حوزه اندیشه یعنی شیوه اندیشیدن) است. به بیان دیگر به گفته رایل دو نوع دانش داریم: دانش به چیستی (knowing that) و دانش به چگونگی (knowing how) که غالبا دومی مغفول واقع می شود.
در عین حال قبول دارم که: 1. اندیشیدن در خلا صورت نمی گیرد و ما به ماده یا محتوایی برای اندیشیدن نیاز داریم و 2. یادگیری هر مهارت و روشی در دل عمل به دست می آید. شنا کردن را باید با شنا آموخت، باید در آب شیرجه زد و آب خورد و دست و پا زد و ... 3. شیوه های تفکر یا اندیشیدن بسته به موضوع یا مسئله و هدف ما متفاوت است. برای مثال استاد ملکیان شش نوع تفکر را برشمرده اند: تفکر تحقیقی، تفکر استدلالی، تفکر نقادانه (سنجشگرانه)، تفکر مدافعانه، تفکر عملی، تفکر خلاقانه.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی